دانلود رمان آناشید

درباره دختری قوی و مصمم به نام آناشید که به دلیل حفظ جونشون مجبور میشه از خانوادش فاصله بگیره و تو خونه یه نفر کار کنه تا اینکه …

دانلود رمان آناشید

ادامه ...

مقدمه:
کاش می توانستی
کاش می توانستی کمکم کنی
کاش از روح خسته بودم
آغوشت را باز کن
کاش چشمان تو را داشتم
کاش دلت برای من بود
کاش چشمات به سمتش باشه
با دیدن این قلبم شکست
عاشق دوست داشتنت
کاش تمام نمی شد
کاش زودتر بیایی
روزگاری که هیچ غمی در سرنوشتم نوشته نشده بود
فردا دوباره میبینمت
دانلود رمان آناشید
وانمود می کنم که شما را نمی شناسم
اما چه کسی از قلب من خبر دارد؟
کمی دیر با شما آشنا شدم
هر روز با بهانه ای از خواب بیدار می شوم
هر شب با خاطراتت میخوابم تا کنارم باشی
که تو همان افسوس و آرزو! ts
N.N.N.
من در این خانه بزرگ و زیبا کار دیگری نداشتم، برای همین
در تو نشستم
آشپزخانه
و ظرف های شسته شده را با دستمال خشک کردم.
هر چه بود بهتر از بیکاری بود. مروارید خانم چند ماه است؟
من برای آنها کار کردم، او بارها اصرار کرد
دانلود رمان آناشید
وقتی کارم تموم شد بریم با هم چای بخوریم اما مهم نیست
من ندادم
درست است، او زن بسیار مهربانی بود، اما فردی که با خدمتکارش چای می نوشد
هر چقدر هم که نمی خورد
چی
با هم راحت باشید دستم رو جلوی دهنم گرفتم و خندیدم یا واقعا خندیدم
من با این چاق شدم
کارفرمای من خیلی ساده است یا کارفرمای من خیلی مهربان و ساده دل است!
هر چه بود، صدای مکالمه به دلایلی باعث خنده ام شد.
گوهر خانم با
گوشی باعث شد گوشم تیز کند.
با لحنی که حتی وقتی از اتفاق دیروز مطلع شدم هیجان زده ام کرد.
او گفت:
– بله، او قبلاً نمی دانست؟ پسر مهتاب خانم دیشب اومد اینجا.
پسرم کار میکنه
شماره داشت
نمی دانم به او چه گفته بود که پسرم مهراد روی سرش پرید و می خواست او را بکشد.
حد مرگ
دانلود رمان آناشید
حیف که این صدای دوست صمیمی گوهر خانم، شاهین جون است.
من نمی توانستم بشنوم
قطعا شنیدن آن تعجب آور بود.
– نه، این اتفاق نیفتاد. خدا را شکر باغبان اینجا بود، آنها را جدا کرد.
گوهرخان گوشی را در دستش حرکت داد و گفت:
– نه بابا، راستش را می‌گویم، او را ندیدم، اما از حدس‌ها و دانسته‌هایم از او خبر داشتم.
ابروهایش را بالا انداخت
بالاتر:
– معلوم نیست پسرش به پسری که این همه را به من داد چه گفت.
ساکت بود
با او
لعاب دار
– …..
مثل بچه ها به محبتش خندید:
-شاهین جون بهت دروغ میگم؟ باشه من شاهد دارم
اوه الان داره بهم زنگ میزنه بشقاب را روی زمین گذاشتم و منتظر ماندم. به ثانیه
ترسیم نشده:
– آناشید ظرف ها برق می زنند دختر، ولشان کن. صبر کن من کارت دارم
خدا مرا عفو کرد که رئیسم فردی با فرهنگ و مهربان است
گوهرخانم بود.
دانلود رمان آناشید
درست است که من به پول نیاز داشتم، اما اگر آنها با من بد رفتار کردند، پس به تنهایی
من یک دقیقه اینجا نیستم
من ماندم
از شانس من، او بهتر از من با من رفتار کرد. تا جایی که منو
او نمی دانست که دختری ندارد. حوله آشپزخونه رو انداختم تو خونه.
به سمت سنگ قیمتی دویدم
خانمی که در سالن روی صندلی نشسته است:
– گوهر خانم عزیزم.
نگاهی به من کرد و گفت:
-عزیزم ستایش شاهین جون بابت اتفاق دیروز بهش میگم.
من او را باور نکردم. با اینکه شاهین جون گفت گوششو از دستش گرفتم.
بهشون زنگ زدم و گفتم:
سلام خانم شاهین. حالت خوبه؟
– سلام آناشید خسته نباشی. این جواهر شبیه مادر ناتان، سیندرلا است.
این شما را اذیت نمی کند؟
دانلود رمان آناشید
نزدیک بود از خنده منفجر شوم. به زور خودم را کنترل کردم و جواب دادم:
-چی میگی خانوم شاهین؟ من آنها را خیلی دوست دارم!
بلندتر از من خندید:
-میدونم میخواستم عصبانیت کنم البته میشه مزاحمتون بشم؟ شما هستید

خودت استاد شوخی
مکثی کرد ولی نگذاشت حرف بزنم. سریع به او گفت:
– درسته مگه به ​​شاهین جون صدام نگفتم؟ چند سال؟
اختلاف سنی
آیا ما همه 30 سال داریم؟
خود باد چنان قهقهه زد که مجبور شدم تلفن را قطع کنم
گوش هایم را برگردانم
گوهر خانم با چشم از من پرسید: چی شده؟ زیر لب گفتم:
– هیچی، خیلی برام جالب بود که پیرزن ها چه گوهرخانم دوست دارند و.
شاهین جون خیلی راحته
خنده های بی خیال.
البته خود شاهین جون قبلا به من گفته بود که گوهرخانم افسرده شده.
دانلود رمان آناشید
و با آمدن من
او در این خانه بهتر شد.
اما من باور نکردم. آیا ممکن است؟
وقتی احساس کردم خنده اش تمام شده است گفتم:

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.