درباره دختری به نام توتیا که تصمیمی اشتباه میگیره و همین موضوع باعث میشه تا به فکر انتقام بیوفته و …
دانلود رمان ازدواج توتیا
- بدون دیدگاه
- 1,002 بازدید
- نویسنده : نیلوفر قائمی فر
- دسته : عاشقانه , اجباری , انتقامی , ایرانی
- کشور : ایران
- صفحات : 442
- بازنشر : دانلود رمان
- قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : نیلوفر قائمی فر
- دسته : عاشقانه , اجباری , انتقامی , ایرانی
- کشور : ایران
- صفحات : 442
- بازنشر : دانلود رمان
- قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود رمان ازدواج توتیا
- رمان اصلی بدون حذفیات
- این رمان هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود رمان ازدواج توتیا
ادامه ...
داستان “ازدواج توتیا“ از زبان نویسنده: گاهی وقتها در زندگی، احساس میکنی که انتخابت درست است یا نه. احتمالاً دلیل تصمیماتت، عقل و منطق نیست، بلکه غرورت موجب انتخاباتت میشود و انتقام، همچون یک ویروس، تمام وجودت را فرا میگیرد. اما این احساس کینهجویی، ابتدا به خودت آسیب میزند! وقتی دل آدم سیاه میشود، چشمانش به بسیاری از ارزشها مانند وفاداری، عشق و عقل، بسته میشوند.
گاهی احساس میکنی که در مسیر اشتباهی قرار گرفتهای، درد میکشی، اما میگوئی “غرورم شکسته شد”، فکر میکنی که با اصرار به تلافی میرسانی، اما نمیفهمی که اصرار تو زندگی، تیر دولبهای است که هر چه میگیری، خودت را به سمت خودت هدایت میکند. من توتیا، دختر کوچک جعفر آقا، دقیقاً همانند عقل خانواده، همواره تصمیمات درست را گرفتهام. اما یک آزمون کوچک، یک تصمیم بزرگ و یک غرور کاذب... زندگی من را تا جایی ویران کرده بود که من به یک توتیا تبدیل شدم، به یک درس عبرت…
قسمت اول رمان “ازدواج توتیا“: تلفن را گذاشتم و لبهایم را گزیدم. تارا پایش را زیر خودش گرفت و حالات عزادارانه را به تصویر کشید (حالات سمبل در طول زمان) و گفت: “وای!” “چطور ممکن شد بدین بیحیایی فرارسد؟” تارا به من نگاه کرد. من به تارا نگاه کردم و هر دو، دو بار لب خود را گزیدیم و به همان صورت داد زدیم و به همان صورت گفتیم: “آره، خودش خواست! بعد با هم فرياد کوچکي زدیم. با حسادت گفتم: “باید بروم و او را قتل کنم.” تارا با فرياد و ناله گفت: “الهي برای پدر بزرگ من مرده باش!” هنگامي که مادر صدای من را شنيديد، به سمت ما آمده و در را باز کرد و گفت: “
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر