دانلود رمان اوج لذت

درباره گتا و خواهرانش که پس از مرگ مادرشان نامه ای از پسرعموی مادرشان دریافت میکنند که از مادرشان خواسته یکی از دخترانش را برای ازدواج با او به هندوستان بفرستد اما …

دانلود رمان اوج لذت

ادامه ...

فصل اول
در سال 1899، پس از بازگشت از مراسم خاکسپاری مادرش، گتا او را همراهی کرد.
او فکر می کرد که چه اتفاقی برای او و خواهرانش می افتد. آنها
او تمام زندگی خود را در خانه زیبا و مجلل ملکه آن گذراند.
آنها بودند. خانه ای که پدرش هنگام ازدواج آنها خرید.
و بنا به دلایلی قول داده بود که بعد از مرگ همسرش
این پسر عمویش است که معمار است.
او بسیار شناخته شده و مشهور بود، آن را رها کنید.
گتا با عصبانیت پرسید: پدرم چطور توانست چنین کاری کند؟
وقتی وکیل و مشاور حقوقی مادرشان به آنها اطلاع داد که
بعد از مراسم عزاداری باید از خانه خارج شد.
آنها به شدت آسیب دیدند.
لینت گفت: «پدر آن روزها از فروش کتاب هایش پول زیادی به دست آورد.
خوب بود. علاوه بر این، برای سپرده های پولی
او سود خوبی به دست می آورد.»
پس این همه ثروت کجا رفت؟ -مادلین با بی حوصلگی پرسید.
– آخرین کتاب پدر هرگز منتشر نشد و سپرده ها تقریباً است
گم شده”.
صحبت های آنها بسیار کسل کننده و کسل کننده بود. با این وجود
این سوالات باید در مراسم عزاداری انجام می شد.
ظاهر خود را حفظ کنید. مادرش، لیدی نانتون، زنی سرشناس است.
قابل احترام بود و احتمالاً همه مردم شهرستان در تشییع جنازه او شرکت کردند، هرچند در این نقطه از کشور
ورچسترشایر به جز بومیان همسایگان زیادی نداشت.
به احتمال زیاد مردم در این مراسم شرکت کرده اند. چون خانم
نانتون زنی مهربان و فهمیده بود که حواسش به مردمش بود.
آنها واقعاً آن را دوست داشتند.
مردم لیتل ویک، زادگاه لیدی نانتون، تنها هستند.
مردمی نبودند که از محبت و توجه او لذت ببرند.
همه دور و نزدیک در مراسم عزاداریشان.
شرکت کرده بود، او مانند فرشته ای که
او از بهشت ​​برای کمک به آنها مورد احترام و احترام بود.
هر زمان را برای هر کدام از آنها یا
یک مشکل با خانواده او بلافاصله به خانم وجود دارد.
آنها به نانتون برگشتند و از او کمک خواستند.
گتا قبول کرد که مادرش گفته بود زندگی بد است.
مادرش بعد از کریسمس سرما خورد.
شدید شده بود و از گلودرد شاکی بود. این بیماری شماست
او در خانه ماند، چیزی که قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده بود.
نداشتم. اما دخترانش شدت بیماری او را درک نکردند. یک هفته
قبل از مرگش نمی توانست از تخت بلند شود.
“چطور ممکن است؟” گتا فریاد زد.
دکتر گراهام به آنها گفته بود که لیدی نانتون کاملاً آرام است.
وقتی خواب از گذشته است: «این بهترین نوع مرگ است».
بسیاری از مردم آرزوی چنین مرگی را دارند.» از آنجایی که دکتر گراهام این سه دختر را به دنیا آورده بود، به آنها علاقه زیادی داشت.
داشتم ولی الان با توجه به سن و
سلاش نمی دانست چگونه با مشکلات این سه نفر روبرو شود
موجود زیبا را حل کنید. حالا شما تنها نیستید
او عشق مادری را از دست داده است، اما پناهگاه و لانه اش را نیز از دست داده است.
آنها بودند.
در بازگشت از قبرستان گتا، اغلب از خود می‌پرسید: «چه کار کنم؟
چه کنیم؟… چه کنیم؟
وقتی جسد مادرشان را دفن کردند، یک دسته گل
زمین رنگارنگ آن را پوشانده بود. از افراد مشهور
بخش تاج گل های متعددی فرستاده بود و بومیان نیز همینطور.
طبق آداب و رسومشان، دسته های کوچکی را در دست گرفتند
در مراسم بنفشه های لطیف و رنگارنگ شرکت کرده بودند.
همه اینها نمایش عشق و محبت بود. به
در این مراسم چشمان همه پر از اشک شد. با
افسون زدگی گفته شد: «بی مادر زندگی، دیگر رنگی نیست و
“بوی گذشته را نخواهد داشت.”
خانه او دور از کلیسا نبود. کم کم نما با
شکوه و جلال عمارت ملکه آن را آشکار کرد
دلم میخواست گریه کنم داشتن همزمان آنها بی انصافی بود.
با مرگ مادرش خانه و خانه خود را از دست داد.
برای دادن “چرا پدر کار غیر منطقی انجام داد…؟”
اما پدرش، سر رنالد نانتون، سه سال قبل فوت کرده بود و او دیگر نبود

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.