دانلود رمان باید بهم سرویس بدی

الینا یک کارمند معمولی با زندگی‌ای نسبتاً ساده است. یک روز در محل کار، یک بسته عجیب به دستش می‌رسد که داخل آن یک یادداشت با این جمله است: “باید بهم سرویس بدی.” در ابتدا فکر می‌کند شوخی یا اشتباهی است، اما این تنها آغاز ماجراست.

دانلود رمان باید بهم سرویس بدی

ادامه ...

باران پاییزی بی وقفه مȗبارید و خیابان های شلوغ شهر زیر نور چراغ های
مه آلود جلوه ای مرموز داشتند. الینا، که روزی عادی را در دفتر خدمات
مشتریان شرکت »آرتین تک« سپری مȗکرد، سع ȗداشت گزارش های
مال ȗخسته کننده را تمام کند. او در دنیای خودش غرق بود، اما همیشه
حس مȗکرد چیزی در زندگȗاش کم است.
الینا از پشت کامپیوتر بلند شد و به سمت کافه تریای کوچک دفتر رفت.
در آنجا مونا، همکار نزدیکش، مشغول بحث درباره آخرین اخبار شرکتȗ
بود.
»مȗدون ،ȗالینا؟ امروز یه مشتری عجیب داشتم. به جای سوالات
معمول، فقط بهم خیره شد و گفت: “این جا کار کردن برات خیل ȗسخته،
نه؟” حس کردم انگار همه چیز رو درباره من مȗدونه!«
الینا خندید:
»شاید ذهن خوان بوده! مردم این روزا همه جور رفتار عجیب غریبی دارن.«
مونا شانه بالا انداخت:
»دنیا عجیبه، اما گاه ȗفکر مȗکنم همین عجیب بودنش، باعث
جذابیتشه.«
چند ساعت بȚد، وقت ȗالینا مشغول به کار بود، صدای زنگ تلفن روی
میزش بلند شد. نگهبان ساختمان گفت:
»خانم امیری؟ یه بسته برای شما اومده. پایین پیش منه. مȗخواهید

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.