دانلود رمان بن بست 17

درباره دختری به نام ترنج که تو یه خونه باغ تو بن بست ۱۷ زندگی میکنه و ماجرا از شب ازدواجش شروع میشه دقیقا اونجایی که میلاد چند دقیقه قبل عقد منصرف میشه و …

دانلود رمان بن بست 17

ادامه ...

لبه لباس را نگه داشتم تا راحت تر بتوانم قطار را کنترل کنم. در سالن قدم زدم و به چهره های خندان حاضران نگاه کردم. با وجود اینکه چندین لامپ روشن بود، من گرم بودم. شاید این گرما ربطی به هوا نداشت و من از گرمای دل ناآرام و عاشقم سوختم. با وجود سنگینی لباسم، قدم هایم مثل پای سبک بود. سرم را با احتیاط چرخاندم. از همون اول عصبی بودم که توری از موهام در بیاد که خوشبختانه تا الان ادامه داشت اما کفشم بدجوری به پاهایم برخورد کرد و آنقدر بی تفاوت نسبت به ناراحتی او رقصیدم که با تمام قدرتم احساس می کردم پاهایم در حال پاره شدن هستند. من خودم را مجبور کردم لنگ نزنم، اما آیا این مهم بود؟ آیا یک شب دیگر مانند این برای من اتفاق می افتد؟ آیا ممکن است اتفاق زیباتری برای من بیفتد که به معنای واقعی کلمه از وزنم آگاه نباشم و در میان ابرها راه بروم؟ آیا چیزی بالاتر از این آرزو داریم؟ – قلب من؟ به سمت صدا برگشتم. مادرم بود. حالت خوبه مامان؟ آیا چیزی نیاز دارید؟ من از رضایت و خوشحالی آه عمیقی کشیدم نه مادرم. همه چیز خوب است. تارهای مواج موهایم را با دقت مرتب کرد.
دانلود رمان بن بست 17
میلاد کجاست؟ حتی اسمش هم دلم را به لرزه در می آورد. صدایم را کم کردم و به سمت حمام رفتم. او تماما مضطرب بود و صورتش نمایان بود. تو هم برو رژ لبت را نو کن. او محو شد. بهش لبخند زدم و گفتم:نگران نباش چشمای من. دستش را روی پیراهنش مالید و غیبت کرد: “باشه، من میرم ببینم این قرارداد کجاست. فقط بگذار امشب بدون شرم بگذرد. من از خدا چیز دیگری نمی خواهم.» از استرسش خندیدم به نظر من هیچ چیز نمی تواند این عصر را خراب کند. هیچ اتفاقی نمی افته مامان اینقدر نگران نباش برای قلبت بد است این عموی من است که می نشیند و به قلب دوستش نگاه می کند و از من خبری نمی شود. انگار دارم از غصه میمیرم برای محافظت از عمویم ایستادم.
دانلود رمان بن بست 17
مادر؟! با بچه چیکار میکنی؟ برای ماهه نه روز است و نه شب. حداقل بگذار امشب کمی خوش بگذراند. پسرها هستند. با اشتیاق جواب داد: چه پسرا؟ از یاشار که در حال زایمان است و از یاسین است که از بدو ورود به گریه و خوشی مشغول است. حرفش را قطع کردم. کاپیتان جای همه است. مادر من دشمن کل ارتش است. آهی ناامید کشید و گفت: دلم فقط برای او گرم است. من میرم و تو هم برو رژ لبتو درست کن و زود برگرد. مامان رفت و من برگشتم سر صحنه فیلم و به انتهای راهرویی که قرار بود میلاد بیاد خیره شدم. دیر نشده؟! آیا خوب نیست عروس با دندان های نیش باز از این طرف به آن طرف بچرخد؟ کمی سنگین باش و روی سرت بنشین. به چهره خندان و بی خیالش چشمکی زدم و گفتم: چه تعجب آور بودی که خیلی ساکت شدی و مرا فراموش کردی. بشقاب را روی دماغش گذاشت و گفت: «این ما هستیم. من واقعا عروسی شما را دوست ندارم. بدون شامپاین، بدون
دانلود رمان بن بست 17
رقص ترکیبی، بدون حریم خصوصی. دستت را می فشارم تا نوازتت کنم. صدها چشم به صورت من دوخته خواهد شد. صد سال بعد ما در عروسی شرکت کردیم که بیشتر شبیه یک شام غریب بود. از چهره پرش تعجب کردم. ابرویی بالا انداختم و گفتم: دخترای دیگه ای هست که باهاش ​​رقصیده باشی؟ جلوی شماست یا با پدربزرگ و مادربزرگ و عموهایتان؟ چه کار دیگری می خواهید انجام دهید؟ او خرخر کرد و پاسخ داد: «نه، هیچ کدام چشمم را جلب نکردند. بازم صد رحمت به دخترای خودمون از طرف داماد که رسما تعطیلن». بعد مثل اینکه چیزی یادش آمده بود، ناگهان نگاهی به اطراف انداخت و گفت: راستی، داماد کجاست؟ من او را نمی بینم، فکر نمی کنم اتفاقی افتاده باشد، بنابراین به انتهای راهرو نگاه کردم. به حمام رفت و سرش را پایین انداخت.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.