درباره رابطه عاشقانه امیر و الناز است که …
دانلود رمان بهشت داغ من
- بدون دیدگاه
- 5,555 بازدید
- نویسنده : نونیم
- دسته : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال
- کشور : ایران
- صفحات : 438
- بازنشر : دانلود رمان
- قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : نونیم
- دسته : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال
- کشور : ایران
- صفحات : 438
- بازنشر : دانلود رمان
- قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود رمان بهشت داغ من
- رمان اصلی بدون حذفیات
- این رمان هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود رمان بهشت داغ من
ادامه ...
روی میز خم شدم و دستهایم را روی لبههای آن گذاشتم.
پاهات رو باز کن تا بتونم ببینم … سریع باش
صبر کن دکتر
زانوهایم را به زحمت باز کردم و گفتم:
بیخیال، باشه؟ !! !! !! !! !! !
دستش را بین پاهایم گذاشت
مرد جوان چیکار داری میکنی عشق من؟
با انگشتش تکه چوچ را پیدا کرد و آن را مالید. من به نحوی تبدیل به
من در این باره خیلی حساس بودم
دکتر یه کاری کن که احساس بهتری داشته باشم
با صدای دو خطی گفت:
اومدی که حالم رو بد کنی، بری تعطیلات یا خودت انجامش بدی؟
من داشتم میخندیدم، اما انگشت او روی پیشانیام مرا از خندیدن باز داشت.
خودش را به من چسباند و ایستاد.
در حالی که
نفس در سینه حبس کرد و گفت:
ای کاش تو اون پاکت نبودی من هم از جلو بهت خوش می گذروندم دختر
من دستم رو گذاشتم رو سی … نه و گفتم همون پشت
! روی اون گرمها حساب کن
انگشتش را روی سوراخ من چرخاند و یک بار آن را در آب انداخت.
جیغ من با درد گلویم خفه شد. مچش رو گاز گرفتم تا وقتی که جیغ زدم
قد
اخبار جدید
انگشتش را بیرون آورد و گفت:
نه ازش خوشم اومد تو خوبی
زبانم را با صدای بلند به دور لبهایم چرخاندم. ملافهها و چیزها روی میز
با یک حرکت مرا روی میز هل داد، شلوارم را به شدت پایین کشید و گفت:
پا تو بذار بالا، حواسم به در هست، هیشکی نمیاد
سرم را تکان دادم و پاهایم را بالا بردم. نمیتوانم نفس بکشم.
فقط …
من میخواستم که اون مرتکب یه جنایت. با “ماترنگ” بشه
شلوارش را پایین کشید. وقتی برجها را میبینم چشمانم گشاد میشود …
قاهقاه خندید.
از بیرون
این چیزی بود که دوست داشتم غلیظ و تمیز! اگر جای دیگری بود حتما همین کار را میکرد.
آری مسیو
میخواستم اون آبنبات تمیز رو بخورم
روی آسمان من تف کرد و با انگشتش کمی لمس کرد. آهی کشیدم
زود لبهایتان را با گاز بشوئید
فهمیدم
زبانم رو گذاشت روی بهشت من و گفت “خیلی گرمه” چشمانم رو بستم و فقط داشتم ناله میکردم اون از نالههای من باهوش تره
شاید
زبانش را بیشتر فشار داد. پس از چند دقیقه که در حال خلسه بودم گفت:
آروم باش، میخوام درسته قورت بدم
سرم را تکان دادم و بدنم را رها کردم.
آروم، آروم، داشت کلهاش رو. به سمت کون من میفرستاد داشتم میسوختم
و هیچی
حالم خوب نبود. اگه کسی تو دفتر نبود ۱۰۰ درصد جیغ میزدم آ ره …
ته ریش را قورت میداد
و نفس عمیقی کشید:
لعنتی چقدر سخته
ابتدا برایش دشوار بود که خودش را این طرف و آن طرف ببرد، اما وقتی که کار از کار گذشت، درد بند آمد.
باعث افتخار است.
. بو “اومد”
در عین حال، دارد با آسمان من حرف میزند. من روی ابرها بودم. کمتر از این احساس،
تجربه
من این کار رو نکردم ولی انگار این یکی فرق داشت
میان نارون … من برایش گریه نکردم:
… برم – میشه برم؟ –
چنان میان آه و زاری گم شده بود که نتوانست پاسخی بدهد
بده
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر