دانلود رمان جهنم بی همتا

درباره حافظ که که کینه ای قدیمی از مهری دارد . او خود را عاشق و شیفته مهری نشان داده و حالا در خواستگاری نبات دختر مهری میخواهد انتقام خود از او بگیرد اما…

دانلود رمان جهنم بی همتا

ادامه ...

به نام خدا.
جهنم
زهراغان آبادی
p1#
پرده رو با احتیاط کنار زدم، قرار نبود با تم B بازی کنی.
گوشت من در دستان من است
همه جا را نگاه می کردم و اسکن کفش ها را دیدم.
او تفاوت را ایجاد کرد تا بتوانم عملکرد خوبی داشته باشم.
لعنتی من دارم رای میدم به تتتتتتت
پاشنه هایم به باسنم آسیب می زند.
با دستم پرده را رها کردم
رای هاستنکا ایستهم از نثار آتیار داد واد تاه
من کردم
ی.جاچه چاشتونوم ح، اچ دی طیاب، د.قیاف حب،
شب توده ندارند».
تجهیزات به TAT ارسال شد.
«کوفتش سرخ نیست» تا انگور را از تادیچ برداشتم
من پرسیدم
“تیلی”
Satttchai jahd tanche ahno shtttad انرژی کامل یی
زیر لب زمزمه کردم خیلی دلم برات تنگ شده
– کوفتب
می توانستیم میزان حسادت را احساس کنیم.
بیایید آن را درک کنیم، همه پول مال شماست.
با
عمو و پدرم نیز در D.B زندگی می کنند.
تعریف تمجیچ ام گش هاهم خملی ستتچه قاب م
من با چشم بسته به او حقه ای یاد دادم.
شتچ، نمیتونی از شرش خلاص بشی
میخوام زود فارغ بشی
!
که من باید انجام دهم؟
یک بار دیگر از عشق پول اختلاس شده گاز گرفتم.
– نیت … نیت
معنی کلمه چیست؟
سازمان بهداشت جهانی
حسن به من پیام داد و گفت پسر چی شده؟
من می دانستم که او در مورد کیت صحبت می کند.
را در آچنیستتتا آردس دون تتجوب شاتتا ن تطتانما داده شده است
معنی کلمه چیه…
– نیت… نمیدونی!!
لطفا اجازه ندهید به سوال شما پاسخ دهم
سوراخ درخت بالغ را باز کردم
پاچو، در اتاق خواب را باز کردم.

– اوه کجایی؟
د تتتتتما کانجاکا باچوا ادنا د شتتتتتینتان ری
انگار چیزی در بدنم نیست
من یک اتاق یک نفره دارم، من دوست شما هستم، من در واد سنان هستم.
درس اول
– داشتم با حسن صحبت می کردم.
تک تک ذره های قلبم شکست و قلبم شکست
آه، من نمی دانم با آنها چه کنم.
– احتمالاً به جای درس،
من به شما می گویم که با گوش خود چه بگویید. و با همین معنی، نمی دانست چه فکری کند.
من 7-8 ساله بودم.
تا جایی که می توانستم آرام گفتم
– هه اگه ترم تموم نشده فردا هم روز جلسه هست.
پاسخ های کوتاه در دفاع از tttttttch zaba
من برای مدت طولانی با شما خواهم بود
من خوشحالم
– شما همه در جسم هستید، الان چه کار می کنید؟
رای شام
هر چقدر هم که کوچک باشد بهتر خواهد بود.
N به دنیای خود فرستاده شد.
تو پادگان نرفتی، اما تنها تو جرد هار بودی.
من تلاش نکردم اما جرم بود!
در اتاق را بستم.
رفتم آشینتان
هما لخ بابا دستش تنگ شده
دستش را با یک تکه کاغذ پوشاند.
کنار شبکه
-د ساچاب، راه انچاتو- تا آخر روز
بیا ما آدم نیستیم
– بدنم رو جوش نده جو نمرده میمیرم!
گاز را که زدم غرغر کردم
“اوه، من بچه نیستم! نمی دانم پدرم کجاست.”
حاضری با ما بروی؟”
نچای در خانه ام را زد
“او من را دعوت کرد”
دهنم پر شده
“درک ب”
#جهانمابهمتا
#زهراقان آبادی
p2#
– نی نسوز و
من آگاه هستم
با آب زیاد آن را با پیاز پر می کنند.
نگاه کن
پیاز در محل کار چطور؟ دتنای همستتتتن
نالا تو د تتتتتن هموبا ها عطرش جویت، و
از تخت بلند شد تتتتتتتتتت.
با پیاز چیکار کنم؟
– د شتتتچ، بستتتتت نک تتو کن، د تا بستتت هام رای
عمو کنار زر
به تادیچ نگاه کردم
دست از سرت برندار دوست من
من در وسط روز هستم
که من باید انجام دهم؟
به هوا توجه نکن
من هم با تو می روم دانشجوها چطورین؟
چرسیا، من در همان مکان نیستم.
– قصد پدر چیست؟
به پیازهایی که داشتم می چیدم نگاه کردم
گرد بی درتیچ
– اوه دوست من
تب قانو آچن واد قانکیتتت در تنواد داب است
در استالن افراد قاعدگی با لباس های لمسی زیاد طلایی هستند

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.