درباره شوکا یه دختر سانتی مانتال و شیطون که سر راه هیدارا حاجی جوون قصه قرار میگیره و …
دانلود رمان حاجی شیطون
- بدون دیدگاه
- 343 بازدید
- نویسنده : لیلا محمدی
- دسته : عاشقانه , ایرانی
- کشور : ایران
- صفحات : 1320
- بازنشر : دانلود رمان
- جلد 1 قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : لیلا محمدی
- دسته : عاشقانه , ایرانی
- کشور : ایران
- صفحات : 1320
- بازنشر : دانلود رمان
- جلد 1 قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود رمان حاجی شیطون
- رمان اصلی بدون حذفیات
- این رمان هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود رمان حاجی شیطون
ادامه ...
با اینکه من از یک طبقه بالا جدا بودم و کاری به طبقه پایین نداشتم اما برای
من مراقبت می کنم
حوله ام را مرتب کردم و از حمام خارج شدم.
از حموم تا اتاقم نیم متر هم فاصله نداشت!
اما در فاصله ای که به اتاقم رسیدم قلبم 600000 می زد
کافی بود!
به محض اینکه در را بستم نفس راحتی کشیدم و مشتم را با حالت عصبی روی سرم گذاشتم.
من آن را انجام دادم
آن حیوانی که تو را نمی بیند پس از چه می ترسد؟
اصلا وجود ندارد که بخواهم بد اضافه کنم..
از چه زمانی مقید و عفیف شدی تا بدنت ناسزا دیده نشود؟
حرص چشمانم را بستم و بار دیگر افکار مزاحم بی رحمانه به وجودم هجوم آوردند.
قصد
مغزم را بکش!
چاق بودم
کاش زنده بودم مثل یک دکمه مجازی
عملا ما قدرت انتخاب داشتیم، اما زندگی چگونه است؟
دانلود کامل…
زور…
و بالاخره تعهد!
در چهارده سالگی محکوم به عرف و صبر بودم.
هه!
اگر به من بگویید می خواهید چه بخشی از خاطراتتان باقی بماند
بقیه را برش دهید
باشد
میگم هنوز بچه میمونم… همیشه با شنیدن ناله هاش تو افکارم غرق میشدم.
به سمتش رفتم و نگاهش کردم.
اسم سپیده خود ویرانگر بود به طوری که نمی خواست خودش را جلوی چشمان من نشان دهد
انگشت شانس من
برای اتصال تماس حرکت کردم:
– بگو
می دانستم که اکراه من برای پاسخ دادن شوکه کننده خواهد بود، بنابراین اهمیتی نمی دادم.
رفتم سر کار
ضربه ای به بلندگو زدم.
– آیا صبح اول وقت نیشگون گرفته می شوید؟ از آنجایی که به این ترتیب
من به اصل پاسخ می روم و توجه نمی کنم
می تونی امشب به دیدنم بیای تا تنها نباشم؟
بعد از پوشیدن لباسم سشوار رو گرفتم.
– آره… دارم میام… بس کن کار دارم
احتمالاً نیازی به مشورت با مادرم نداشتم زیرا به خدای او تعلق داشتم
اذیتش نکن
اما باید به او می گفتم کجا می روم
Kȗ
من برمی گردم
من به شدت نگرانم مادر عزیزم!
بازم خدا رو شکر…
دستم را روی سر و صورتم گذاشتم و آماده شدم تا به موقع به قرار ملاقات برسم.
با امیر یکی از رایحه های دوستان قرار گذاشتم که لذت منه.
من طرفدار روابط باز نیستم چون خطوط قرمز خودم را دارم.
رابطه من با آن پسر به یک کافه و سرگرمی در شهر ختم می شود.
دست دادن و روبوس رایگان ȗ، اما بیشتر از آن، کاملاً معلق بود… اتاق را چک کردم و به طبقه پایین رفتم، مطمئن شدم چیزی را از دست ندهم. من رفتم
مثل همیشه خواب
شب بیدار شوید و شب جغد
روزهای خواب و خرس زمستانی
کاغذ و خودکاری در آوردم و نوشتم:
“من میرم بیرون، کار دارم، شب منتظرم نباش، خانه ام سفید است”
این رحمت و رابطه زیبای مادر و دخترمان بود!
***
با ورود، نگاهی گذرا به اطراف کافه و سمت راست انداختم
کافه امیر
پشت سرم نشسته بود و سرش توی گوشم بود.
آهسته و با اعتماد به نفس راه می رفتم.
خیلی با خودم جنگیدم که فضولی نکنم اما در نهایت نتونستم و رفتم
برگشت
امیر خیل نامرئی است; به صفحه گوشیش نگاه کردم.
اوه، من چی می دیدم؟
انگلیسی عشقام امشابام بیا پیشم دلتانگتام
“عشق من امشب بیا ببینم دلم برات تنگ شده”
این چه حرفیه میزنی احمق…؟
امیر با دیدن این پیام لقمه را رها کرد و شروع کرد به نوشتن:
جون خانمم ست قرمزاتو بپوش حال دارمت
“جوون خانوم من لباس قرمزتو بپوش دوستت دارم.” ابرویی بالا انداختم و گفتم
به خودم گفتم بهتر است حضورم را اعلام کنم. بنابراین
گلویم را صاف کردم و در حالی که بدون هیچ حرصی نشسته بودم آرام ماندم
عصبانی پرسیدم:
– به نظرت رنگ قرمز زیاده امیرجان؟ بهتر است در مد کار کنید
کن
مثلا امروز اینجا هستی؟
نگاهش کردم و طبق تصورم نگاه امیر ددان یک ضربه ناقص بود
در سر
باران می بارد
لبخندی زدم و ادامه دادم:
-میدونی هات چاکلت میخوام.
پلک زد و به خود آمد و سراسیمه برای سفارش به پیشخوان رفت
دادن
احمق نادان حتی منتظر نشد که خودشان دستور را بگیرند
ضایع تر از این است؟
چون بدم نمی آید تک نفره باشم و به یک نفر بچسبم.
این نبود
مهمترین چیز این است که امیر همان شخصی است که می خواهم درباره او خاطره بنویسم.
این نیست
اگر بخواهم نگران اندازه نوک سوزن باشم، مهم نیست
به احساسات
من دارمش!!
_
با دستانی لرزان و لبخندی احمقانه، شکلات را گرفت و یکی را خورد.
در مقابل من
قرار دادن
مقداری از شکلاتم را چشیدم و بدون هیچ احساسی به امیر نگاه کردم.
با نگاهی سنگین سرش را پایین انداخته بود. من و من
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر