دانلود رمان ددی شیر میخوام

درباره زندگی دختری که دنیایش با دیگر دختران هم سن و سالش تفاوت زیادی دارد که یه روز …

دانلود رمان ددی شیر میخوام

ادامه ...

قسمت_1
مادر:
×ببخشید عزیزم این تنها راهیه که میشه پدرت رو بر علیه خودت کن
اول، احساس مسئولیت کنید!
صورتم را بستم و گفتم:
اون بابای من نیست! او یک پسر سرگرم کننده است!
دستم را فشرد و گفت:
×جین من نمیتونم خرجتو بدم واقعا دارم پولم تموم میشه بهتره
مدت
با پدرت باش تا بفهمه در قبال تو وظایفی داره!
+ خب… ȗ
به محض پذیرش نیازی به پرداخت هزینه های تحصیلی خود نخواهید بود
دانشگاه شما
به من بده، من آن را به تو پس می دهم!
چیزی نگفتم که مامان ادامه داد:
معلوم است که شما را فراموش کرده و نسبت به حضور شما بی تفاوت است.
×
نزدیک بودن به او بهتر از دور بودن است!
از یک طرف مادرم را به خاطر شغلش سرزنش نکردم چون واقعا تحت فشار است.
بود
از طرف رفتن و ماندن با پدری که فرزند ناخواسته اش هستم
من بودم
آزار دهنده بود.
کسی که فقط شانزده یا هفده سال از من بزرگتر است! بله، من نتیجه یک شوخی دبیرستانی هستم.
ماشین رو جلوی چمن خونه پدرمون نگه داشت و گفت:
×جین، وسایلت را بردار
قسمت_2
وقتی حرکتی ندیدم پیاده شد و به سمت در آمد.
با اخم به من نگاه کرد و در را باز کرد.
می خواستم آخرین تلاشم را انجام دهم که مامان دست هایش را روی کمرم گذاشت
طلبکار
پرسید:
آیا قرار است برای همیشه در ماشین بمانید؟
پوف و مامان کیفم را گرفتند و از کنارم به سمت در رفتند.
وقتی دستش زنگ در را زد به آرامی از ماشین پیاده شدم.
آفتاب اخم به چهره اش آورده بود! به بدنه ماشین تکیه دادم و منتظر باز شدن در شدم.
باشد
بعد از چند دقیقه بالاخره بیرون آمد و به شما نگاه کرد.
لبخند زدم، شورت به اندازه وجب بلند است و رکابی است
او کاملاً جذب بدن او شده بود، او آن را پوشیده بود. جالب است بگوییم جذاب است
به نظر می رسید…
دختری هفده ساله با اینکه دو سه ساله بود به نام
جین
او برای مدتی مهمان شما خواهد بود.
وقتی مامان بالاخره با صدام صحبت نکرد، لبخند زدم.
انجام داد:
ایکس جین؟
با چشمای گشاد شده از ماشین فاصله گرفتم. به سمت آنها رفتم و راب (پدرم) با نگاهی دقیق به ما نگاه کرد.
با تمسخر گفتم:
سلام بابا!
قسمت 3
لبخند عمیقی به من زد و گفت:
تو بزرگ شدی!
+ درسته چون در دوران بلوغ دو سال پیش عمل های زیادی انجام دادم. هنوز صحبتم را تمام نکرده بودم که مامان کلافه گفت:
× بسه!
کیفم را روی بغلم گذاشت و با لبخندی ساختگی گفت:
× امیدوارم روز خوبی داشته باشید. اتوبوس مدرسه اینجاست
او شما را می برد
سرمو تکون دادم و به راب گفتم:
میتونم بیام داخل؟
ابرویی بالا انداخت و دستش را روی سینه اش گذاشت و گفت:
البته رفتم داخل خونه ولی باز هم حرف می زدند.
به آنها خیره شدم و از خودم پرسیدم: مامان، بابا… تقصیر آنهاست.
بچه های بروکلین عواد در مدرسه به من سر می زنند و آنها حرامزاده هستند.
صدام؟!
قطعا! شاید باید با یک پارچه یا مایع لباسشویی مرا از روی زمین پاک می کردند.
شستشو
داشتند مرا از روی ملافه می شستند!
فرقی نمیکنه…بهتره ماه آخر مدرسه رو بیاری و بریزی تو حیاط
من می خواهم حمام آفتاب بگیرم. کیفم را روی زمین کنار مبل اول انداختم و دستم را به شورت گیپور بردم.
با صورتم روی کوسن مبل رفتم.
با خنده با کمک کش دور کمرش بلندش کردم و در حالت بند انداختم.
انداختمش تو سطل آشغال
طولی نکشید که در بسته شد و راب وارد شد…
لباس چهارخانه ای که روی تنم بود و همینطور موهایم را در آوردم.
سفارش دادم و گفتم:
آیا صبحانه می خورید؟ کارلا برای آوردن من بسیار هیجان زده بود و مرا فراموش کرد
من باید
شکمم را پر کن!
قسمت_4
به حرفم خندید و گفت:
_خیل خیلی راحت میشه باهاش ​​کنار اومد. فکر کنم ازت خوشم بیاد!
لبخندی زدم و گفتم: + باید بیاد!
با لبخند به او نگاه کردم و در دلم گفتم من پسر اتم حرامزاده هستم، بله
خیر
باید منو قبول کنی ȗ
با لبخند خفیفی جواب لبخندم را داد و گفت:
_بیا روز اول رو خوب شروع کنیم، میدونی که از شکایت های اصراری کارلا خسته شدم.
وقت نکردم آمدنت را قبول کنم!
لبخندی گوشه لبم نشست و بند بلوزم را بلند کردم و باعث شد
سینه های بزرگ من می پرند!
حرکت چشماش رو روی سینه ام دیدم و با لبخند گفتم:
+ کره بادام آسیاب شده با نوتلا برای یک صبحانه عالی!
چند ثانیه چشمانش را بست و برگشت تا وارد آشپزخانه شود.
انجام دادن
توجه، به خودم گفتم:

Once accepted, you will not need to pay your tuition fees
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

3 دیدگاه دربارهٔ «دانلود رمان ددی شیر میخوام»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.