دانلود رمان شوفر

درباره دختری به نام هانا است که با راننده اش رابطه برقرار میکند . اون همواره دختری شیطونه و عاشقه ماجراجویی و از این رو با سورپرایزهای راننده روبرو میشه و …

دانلود رمان شوفر

ادامه ...

همچنان که چشمانم را می‌مالیدم و از اتاق بیرون می‌رفتم رمان شوفارو شروع شد. راهرو تاریک بود و من جایی را نمی‌دیدم. آری تشنه بود و من حتی در تاریکی هم می‌توانستم راهم را به آشپزخانه پیدا کنم. داشتم از جلوی در یکی از اتاق‌ها رد می‌شدم که در باز شد و دستی مرا به داخل کشید. می‌خواستم وقتی دستش را جلوی دهانم گذاشت جیغ بکشم. می‌خواستم وقتی که دیدم پشتم به دیوار خورد برگردم. با چشم‌های گشاد به او نگاه کردم و او دست آزادش را روی دستم کشید، انگشت اشاره خود را روی ل بهای من گذاشت و با لحن اغواکنانه‌ای گفت: ۳ ۳۹ آب دهانم را قورت دادم و سیب گلویم شروع به لرزیدن کرد. چشم دریده و درخشان او در تاریکی می‌درخشد، تنها نقطه نور! در چشمانش چنان مجذوب شده بودم که او در آن نور از نظر ناپدید شد، و من احساس گرما و حرکت را روی لب‌هایم احساس کردم. دستم را روی سینه‌اش گذاشتم تا او را بترساند، اما او بیشتر لبم را در دهانش گاز گرفت و صدایم را خفه کرد. و من قبلا وزنم رو از دست دادم و افتادم تو دیوار من نمیتونم اون بدن بزرگ رو تحمل کنم دستش لباس خواب کوتاه مرا برداشت و وارد شلوارک ۳۳۳ و ۲ شد. باسنم را از یک طرف گرفت و محکم فشار داد. همونطور که متقاعد شده بودم اثر انگشتش میمونه بین پاهام مو به تنم سیخ شده بود و از تورم می‌ترسیدم. وقتی پاهایم را با پاهایش قفل کرد و دستانم را با دستان مردانه‌اش نگه داشت شروع به حرکات کردم. خودپرست پیراهن مرا درآورد و به سینه آزاد من داد.
دوست دختر داری؟ و بدون اینکه منتظر جواب بماند، دوباره لب‌هایش را گرفت و نوک سینه‌ام را به هم مالید. می‌خواستم اشتیاق او را در میان پاهایم بیشتر کنم. دمای بدنم گرم بود و او با مهارت دستانش را روی بدنم می‌کشید. در آن فضای تاریک، حتی نمی‌توانستم ببینم که چه کسی مرا می‌بوسید! وقتی چیزی گفتم لبم گاز گرفته شد. این موضوع او را بیش از پیش عصبانی کرد و به باسن من چنگ انداخت، سامی، می‌خواهم به سینه تو دست بزنم، هان! آب دهانم را قورت دادم و بیشتر از قبل به دیوار چسبیدم. وقتی داشت می‌رفت پایین، انگشتش رو کرد توی دهنم و بهم گفت “یالا” هان من حتی به این فکر نکرده بودم که اسمم را از کجا می‌داند، و فقط رطوبت دهان او را روی سینه‌ام حس کردم. با مهارت زبانش را دور سینه‌ام پیچید و شروع به گاز گرفتن از آن کرد. نمی‌توانستم روی پاهایم بایستم. این مادرجنده کی بود که منو اینطوری کرد؟ هی، من می‌خواستم جواب بدم ولی هی، دارم این رو به تاخیر میندازم صدای ملکور
زمانی که داشت سینه هامو می‌خورد، دهان او با روح و رویا هام بازی می‌کرد. زبانش را از سینه تا ناف من کشید. وقتی گفت “هیجان‌زده شدی؟” آهی کشیدم همچنان که دستش رو لای پیرهن من قرار می‌داد ادامه داد که ببین منو خیس می‌کنی یا نه وقتی دستش به آن خورد، چشمانم را بستم. فقط یک دقیقه دیگر می‌مانم و بعد از او فرار می‌کنم. شاید برای بیدار کردن همه جیغ زدم فقط ۳ دقیقه انگشتش درست روی نقطه جی حرکت می‌کرد. این را از آرامش پایم فهمیدم. لعنت، من نمی‌توانم روی پاهایم بایستم اما او نگذاشت من بنشینم این طوری بیشتر تفریح می‌کند، عروسک! او صورتم را بوسید و لیس زد. دستش را بلند کرد و دوباره سینه هامو مالید. دستم را روی شانه‌هایش گذاشتم و با صدای آرامی دست تکان دادم: من می‌خوام برم! نمی‌توانستم صورتش را در تاریکی ببینم، ولی شنیدم که این چیزی نیست که الان می‌خواهی، هانای، و چیزی را که به آن احتیاج داری به تو می‌دهم.
گرمای دهانش را بین پاهایم حس کردم. اون داشت برام میخوردش موهایش را گرفتم و بیشتر بین پاهایم فشار دادم. زبانش را تند تر حرکت داد. از خودم لذت می‌بردم و دندان‌هایم را می‌بوسیدم. به نرمی می‌نالم، انگار که هوش و حواسم رفته باشد که باید آرام باشم تا اینکه صدام ۲۳ قدم از آلتم برداشت و جیغی خفه سر دادم و بعد به سرعت به هوش آمدم. صدای دهانش، وقتی غذا بخورم، حواسم را تحریک می‌کند. دستش به کنار کمرم رفت و آن را نوازش کرد. ۲ با آنچه در ذهنش می‌گذشت، ترس جای خود را به شهوت می‌داد. نمی‌توانستم بین پنجه‌های او در تاریکی و مس ۳ ۵ / ۹ را ببینم. ۳ تا آلتش از ناف تا گردنم بالا رفت و انگشتش در باسنم فرو رفت. باید می‌رفتم خون من به سراغ دزد امده بود و به جای فرار، جیغ می‌کشیدم و نفس نفس می‌زدم. به دریا زدم و پاهایم را بلند کردم و در میان پاهایم افتادم. او را به عقب فشار دادم و از اتاق بیرون دویدم و به اتاقم برگشتم. در را قفل کردم و بیشتر خم شدم. ۳ و ۳ هنوز نفسم بند نیامده بود. بازویم را فشار دادم تا ببینم علامت است یا نه؟ دقیقا چه کار اشتباهی کردم؟ حتی نمی‌توانستم بروم پدرم را بیدار کنم و بگویم کسی در خانه است! گوشم را به در نزدیک کردم تا ببینم صدایی می‌آید یا نه! اما انگار هیچ خبری نبود!

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.