دانلود رمان مرد بد

درباره خلافکاری که یه پرستار رو مجبور میکنه که بهش کمک کنه تا از بیمارستان فرار کنه ولی پس از فرار اون بیخیال این پرستار نمیشه تا …

دانلود رمان مرد بد

#پارت_۱َمردَبد همه ی پرستارها راجع به بیمار جذابی حرف میزدن که پلیس هم در کمینش پشت در بخش ایستاده بود و براش پرونده تشکیل میداد. دستکشهای کثیف خونی رو با احتیاط از دستم درآوردم و انداختم تو سطل زباله و همزمان به حرفهایی که اون پرستارها راجع به بیمار جدیدی که تیرخورده بود وزیادی هم آش و لاش بود گوش سپردم: “راننده تاکسی حاشیه شهر وسط جاده پیداش کرده. لامصب حتی با وجود اینکه سرو گردنش زخمی بود هم باز خدای جذابیته…نمیدونین چه ا ُبهتی داره…هیکلو ندیدین یک تیکه ایه پدرسوخته” یکی دیگه اشون گفت: “راننده تاکسی گفت خودش دیده با یا عده مرد مسلح درگیره شده بود.میگفت عین چی همو میزدن آخرشم این یکی همه رو شتَت وَپت کرد و در رفت….پلیس هم واسه همین منتظره بهوش بیاد تا ازش بازجویی کنه” مدام راجبش حرفهای جدید میزدن.هر پرستاری هم یه صحبت جدید در موردش داشت و این نشونمیداد حسابی این بیمار اورژانسی نقل محفل پرستارها شده چون همچنان داشتن راجع بهش حرف میزدن: “میگن خلافکاره خطرناکیه…گول ظاهر رو نخوریید یارو خطرناک…نزدیکش هم نشین بلکم هم قاتلی خلافکاری چیزی باشه” ” ولی لامصب خدای هیکل و جذابیت…پیرهشن پاره بود من سیکس پکشو دیدم” زیاد راجع بهش حرف میزدن.برای اولینبار و بیشتر از تمام موردهای دیگه اما سرپرستار که اومد و شروع کرد اولتیماتیوم دادن همشون در چشم بهم زدنی پراکنده شدن: -چیه اینجا وایستادین پچ پچ میکنین!؟مگه اینجا مهمونیه خاله زنک بازی درمیارین؟! یه اتوبوس تصادف کرده یه تعداد از بیمارها حالشون وخیم …چندنفرتون با من بیان…یالا… مکث کرد. سرش رو برگردوند سمت من و گفت: -ارغوان نویدی…توهم برو اتاق 124باندهای زخم بیمارو عوض کن! تو اتاق 124همون بیماری بستری بود که راجع بهش کلی حرف و حدیث بود. اینکه قاتل… اینکه خلافکاره…اسلحه داشته… اینکه با کلی آدم درگیر شده.آدمایی که اسلحه داشتن و هزار جور حرف دیگه! نگران و محض اطمینان به خودم اشاره کردم و پرسیدم: -من!؟ درحالی که با عجله و شتاب به کارهاش سرعت میبخشید تند تند جواب داد: -نه پس عمه ام زودباش برو دیگه…..مسئولیتش با توئه! تف به این شانس! مابین اینهمه پرستار باید منی رو میفرستاد اونم سراغ کسی که کلی در موردش حرف ناخوشایند شنیده بودم. دلمنمیخواست کارم به همچین آدم خطرناکی بیفته برای هم پرسیدم: -میشه من نرم !؟ چشمهاشو واسم درشت کرد و گفت: -نه نمیشه…برو زخمهاش عفونت میکنن… پووووف! مثل اینکه راهی نداشتم.پلیس که همچنان درحال بازجویی از راننده تاکسی بود بعد از اتمام یادداشت برداریش، از انتهای راهرو خطاب به سر شیفت پرسید؛ -خانم اون بیمار مدنظر ما بهوش نیومد!؟ خانم ایزدی با سگرمه های توی هم جواب داد: -نه جناب سروان.تیر خورده پخش که نکردن با دو قطره آب بیدار بشه. اوهوی ارغوان…مثل قل مراد واینَسا مارو نگاه کن…گفتم برو سراغش! مثل اینکه چاره ای نداشتم.نفس عمیقی کشیدم و گفتم: -چشم… به ناچار و بعداز گفتن اون چشم، با برداشتن وسایل مورد نیاز راه افتادم سمت اتاق # …124پارت_۲مرد بد درو به آرومی باز کردم و رفتم داخل. چون درموردش حرف زیاد شنیده بودم یه نیمچه واهمه ای ازش داشتم اما وقتی دیدم بدجور آش و لاش و زخمیه اون ترس محو شد و جاش رو به خونسردی نرمالی داد. هیچ دلیلی نمی دیدمبخوام از یه مرد زخمی آش و لاش بترسم! با این تفسیر که هرچقدری هم که وحشی باشه دیگه تو این وضعیت نمیتونه بروس لی بازی دربیاره خودم رو تاحدودی آروم کردم که جرات پیدا کنم و به سمتش برم.
ادامه ...
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

1 دیدگاه دربارهٔ «دانلود رمان مرد بد»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.