دانلود رمان پسر بد

درباره دختری که تو سن کم و به اجبار به عقد مردی درمیاد و اونو دوست نداره تا اینکه …

دانلود رمان پسر بد

ادامه ...

همه زمان ها به پایان رسیده است و قهرمان قهرمانی زیرزمینی این دوره کسی نیست جز پسر جهنمی.
صدای کر کننده سوت ها و تشویق تماشاگران در تمام سالن پیچید و صدای داوران که با شور و شوق خاصی فریاد می زدند پشت بلندگوها پیچید. داور: همانطور که همه می دانیم هیچکس نتوانسته این قهرمان (پسر جهنمی) را شکست دهد. او نه تنها نتوانسته است هیچ مبارزی را در مسابقه بوکس یا موی تای (یک هنرهای رزمی خشن) شکست دهد، بلکه در مسابقات گذشته نیز هیچ کس نتوانسته پسر جهنمی را شکست دهد.
دانلود رمان پسر بد
اما دوباره می پرسم، آیا کسی هست که بخواهد با این قهرمان جاودانه مبارزه کند و آن را شکست دهد؟ داور: بالاخره هیچکس جرات این را ندارد که حتی به چشمان این قهرمان نگاه کند، اما من به شما پنج دقیقه فرصت می دهم… ناگهان پسر جهنمی، شاخ گاو را از دستان داور می رباید و صدایی وحشیانه و ترسناک با صدای بلند بلند شد. گارید: من قبلا حریفم را انتخاب کرده ام. حالا میخوام اون ترسو یواشکی رو به رینگم دعوت کنم. فکر می کنم بسیاری از شما او را می شناسید، او بسیار معروف است. جنگجوی غول پیکر با تمسخر خندید و فریاد زد: من می خواهم با آن مرد مبارزه کنم.
دانلود رمان پسر بد
حضار اثر انگشت جنگنده را دنبال می کنند… (آه) مشغول چک کردن پیام های تلفنم بودم که آلتان در گوشم گفت: فکر کنم انگشتش را به سمت تو نشانه رفته است. بدون اینکه متوجه بشم سرمو بلند کردم و دیدم جنگجوی غول پیکر با انگشتش رو به سمتم میگیره و به محض اینکه چشمامون به هم میرسه غرغر کرد: اوه من باهات هستم امشب میخوام باهات بجنگم. آلتان: غول ها آنقدر مصمم به نظر می رسیدند که چراغ های صحنه را به سمت ما پرتاب کردند. امبالزو: منتظر چی هستی؟ چی؟ بی اختیار شدی؟ می‌توانستم صدای مردمی را بشنوم که پشت سرم سر و صدا می‌کنند و آوار به سمت یکدیگر پرتاب می‌کنند. امبالزو:

میدونستم ترسوتر از اون چیزی هستی که فکر میکردم. تو ترسویی بی پدر و مادر، پس چرا با من می جنگی؟ ! ببینیم از مادرش اجازه نگرفته؟ آلتان: آسا، به مردی که می خواهد شما را تحریک کند گوش نده. فکر کنم کسی او را استخدام کرده است. اون یه ذره آدم شروره من مثل یک سگ بدون مادر هستم. هر کی بود منو تحریک کرد. از روی صندلی بلند شدم، کت اسپرت، پیراهن سفید و ساعتم را درآوردم و آنها را روی صندلی انداختم. قبل از اینکه بتوانم حرکت کنم،
دانلود رمان پسر بد

التان مچ دستم را محکم گرفت و گفت: “چیکار میکنی پسر؟ دیوونه ای؟ میخوای با این غول بی شاخ و دم بجنگی؟ فقط 200 کیلوگرم وزن داره و 2.20 متر قد داره. تو یه ثانیه له میشی.” و دستمو کشیدم گفتم دور از او “پس حدس می زنم که تو هنوز آسارو را نشناسی، طبق معمول سرم را از این طرف به طرف دیگر تکان دادم، بند انگشتانم را ترک کردم و محکم و با افتخار به سمت حلقه رفتم.” قبل از اینکه وارد رینگ شوم، سرم را بلند کردم و دیدم که با نگاهی خصمانه و پیروزمندانه به من خیره شده است. او یکی از یاران آلتان است و من به کار او اطمینان داشتم
ماهیت او از زمانی که من برای اولین بار عضو گروه آلتان شدم اینگونه بوده است.

دانلود رمان پسر بد
او با من رابطه پدرکشی داشت، اما پدری در کار نبود.
دانلود رمان پسر بد
بعد از چند دقیقه

بعد از اینکه دستم را دراز کردم، با سردی و جدیت به فردی که روبرویم ایستاده بود و داشت آواز می خواند نگاه کردم.
جنگجو: استخوان و خاکسترت را بشکن
قول میدم برای مادرت بفرستم
با دستش خطی خیالی زیر گردنش کشید، تهدیدآمیز.
جیغ بلندی کشیدم.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.