درباره رزا دختری که در یک بار مشغول به کاره و خیلی از مردارو تو روز میبینه و باهاشون در ارتباطه و چیزی براش جذابه اینه که از مردای خشن خوشش میاد ولی یک شب با مردی آشنا میشه که …
دانلود رمان هوس شبانه
- بدون دیدگاه
- 4,823 بازدید
- باکس دانلود
دانلود رمان هوس شبانه
- رمان اصلی بدون حذفیات
- این رمان هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود رمان هوس شبانه
ادامه ...
کیفش را روی پیشخوان بار گذاشته بود که بی خیال چند تار موی سیاه روی پیشانی اش افتاد. گفت: برای من آبجو بیاور و با صدای خشن ادامه داد. “عجله کن دختر، من تمام روز وقت ندارم.”
من همیشه توسط مردان بداخلاق احاطه شده بودم. با یک نگاه فهمیدم که این مردان چقدر نابود خواهند شد. من پرسیدم:
بطری یالیوان؟
سیگاری روشن کرد، به من نگاه کرد، چشمان آبی اش به پشت بلوزم افتاد و پر از گناه شد.
یک بطری هنری از فریزر بیرون آوردم، در را باز کردم و به پیشخوان بردم. سی دلار و چهل سنت.
بطری را با یکی از دستانش گرفت و در حالی که داشت چند تا از بطری ها را می گرفت آن را به لب هایش آورد. نگاهش به من بود.
خیره شده بودند.
وقتی بطری را پایین آورد، مقداری حباب آبجو بلند شد و چند قطره آبجو روی لب پایینش غلتید.
درد را در پشت زانوهایم احساس می کردم. کیف پولش را بیرون آورد و یک اسکناس پنجاه دلاری به من داد. بقیه پول را در دستش گذاشتم و گذاشتم انگشتانم کف دست گرمش را لمس کند. لرزش زمزمه نبض مچ دستم
ضرب و شتم
اجازه دادم نگاهم از بازوان بزرگ و سینه های عضلانی شانه های پهنش بالا برود.
هر کسی که من را میشناخت، میدانست که من قوانین و معیارهای کمی در مورد مردان دارم.
من مردان بزرگ و زشت را دوست داشتم، فقط مردان با ذهن کثیف را ترجیح می دادم.
به محض اینکه به چشمان آبی مرد روبه رویم نگاه کردم متوجه تب قلب دیوانه ام شدم و این یعنی به سمت من بیا.
به مجموعه من اضافه کنید.
امشب باید این مرد را به مجموعه ام اضافه کنم، مهم نیست
اگر بخواهم تو را به هم بزنم، رابطه ما خراب می شود
. در سر شما چه می گذرد
بازوهایم را گذاشتم و کمی خود را عقب کشیدم و منظره ای زیبا از روی سینه دیدم
به او نشان دادم.
بلیس کیفش را باز کرد و مدرکش را به من نشان داد. من به دنبال ادی کوردووا هستم. شنیدم
پتانسیومتری چه شانسی! یک سعادت!!!!
بله، من شما را می شناسم
یک بار با او قرار گذاشته است، اگر می تواند کاری که ما گفتیم انجام دهد، بگذار قرار بگذارد. میدونی کجا میتونم پیداش کنم؟
آیا ادی کمی است
او یک دزد و در بدترین حالت یک احمق کثیف بود
بدون عذاب وجدان و عذاب وجدان گفتم: شاید. شاید بتوانم به این مرد کمک کنم
این می تواند چیز بسیار خوبی باشد. نگاهش همچنان روی بدنم دوخته بود
بالش چه مشکلی دارد؟ رنگ چشمانش تغییر کرد
– نمیخوای برادرت به جای ادی دستگیر بشه؟
چند ماهی بود که رفته بودم، آخرین باری که بعد از دعوا از هم جدا شدیم. او برادر من بود. من واقعا دوستش نداشتم، اما او مثل من بود
شما در خانواده B هستید
من در جایی بزرگ شده ام که هیچ صمیمیت و عشقی بین من نبود، حداقل او تنها کسی است که من و رفتارم را درک می کند.
سعی کردم نسبت به مشتری جدید بی تفاوت باشم. او مسئول کار خودش است. سعی کردم به سینه نگاه کنم
عضلاتش را بگیر
و من دنبال کارم رفتم.شاید اینجوری بفهمه که من نمیتونم عشقم به تو رو از دست بدم.
سفارش جدید را دریافت کردم و به خواندن نشستم، سعی کردم خودم را سرگرم کنم. میتونستم نگاهش رو روی خودم حس کنم.
– من می توانم ادی روبیدا را بدون توهم انجام دهم
بلند شد و صورتش را نزدیک کرد
. کوچولو
نمی خواستم به این راحتی مرا از دست بدهد، از بیشخان بیرون آمدم و به سمتش رفتم، سعی کردم مثل
بیایید در مورد آن صحبت کنیم. در گوشش زمزمه کردم
اما شما می توانید با من کنار بیایید و به راحتی می توانید ادی و برایان یا هر خلافکار دیگری را پیدا کنید.
دستم را روی گردنش گذاشتم، نگاهش به بدنم خیره شد، فکر کنم زیاده روی کردم
من اطلاعات دقیقی از همه اهالی این محله دارم. من فکر نمی کنم این باخت به هیچ یک از ما آسیب برساند.
آروم دستمو گرفت و از خودش جدا کرد
– من برای آنچه می خواهم باج نمی دهم
بزخانزی راه افتاد. فکر نمی کردم بخواد اینجوری جواب بده. او یک مرد خشن نیست، همانطور که فکر می کردم او یک احمق است.
به همه
خوابم
گفتم به جهنم و برگشتم.شاید به چیزی که می خواستم نرسیدم، اما قرار من با الکس هنوز سر جایش است.
لبخندی زدم و بهش فحاشی کردم
حالا دنبال ادی بگرد. اوه، من کاملاً برایان را فراموش کردم. دوباره نگران کاری که کرد! درسته
این خیلی خراب است، اما یک سرقت است
نه به همین دلیل نام من برایان روارد است!!!!! اینجوری جمعش کنی بهتره گوشی را برداشتم و به او زنگ زدم
جواب نداد
شاید فردا برم خونه البته اگه مثل امروز باشه زودتر برگردم.
اگر مادرم وقتش را برای جبران من صرف می کرد، به جای نگرانی به آنها وقت می دادم تا آنها را بزرگ کنند.
می توانم شب خوبی را با بلیس داشته باشم
قضاوت درباره رفتار او حس بدی به من دست داد و سعی کردم بی تفاوت باشم. با پدرم قرار گذاشتم و امشب رفتم بیرون
همه چیز تمام شد
باید ختم به خیر شود با یه مرد خودخواه قرار گذاشتم که فقط دنبال 10 شب بود و دختر ساعت 8.
به قول خودش زیباست
حالا مهم نیست چقدر معتبر و خانوادگی باشد.
و این برای من یک امتیاز بود، هم از نظر مالی و هم برای شب گذرانی.
او بهتر از من نمی دانست.
البته اگر این رابطه دوام بیاورد خودم به آن پایان می دهم. شروع یک رابطه جدید خیلی بهتر از تکرار است!!! من نمی خواهم
برای من تکرار کن
وابستگی همان وابستگی است که من مثل مادرم از دست خواهم داد.
این فکر همیشه مبنای تصمیمات و انتخاب های من است. من سرعتم را زیاد کردم تا سریعتر به خانه برسم. بعد از چندین سال کار، شما بدشانس هستید
وکیل وام
واحد کوچک و بزرگمان را در یک آپارتمان قدیمی نزدیک محل کارم گرفتم.
خانه ای مستقل که از محیط اعصاب خردکن خانواده جدا شوم و راحت زندگی کنم. وقتی به خانه رسیدم
یک دوش سریع
گرفتم، باید مواظب خودم باشم، امشب باید حال بد چند ساعت پیشم را جبران کنم. برای کاناپه آماده شدم
نشستم و پاهایم را روی هم گذاشتم
روی میز گذاشتم تا از خستگی ام کاسته شود. الکس کم کم باید پیدا می شد.
با صدایی که در ذهنم بود، خیالم راحت شد، کیفم را برداشتم و سعی کردم سرحال به نظر برسم، در را باز کردم و برایان داشت باد می کرد.
من شوکه شدم.
این شب مزخرف
قرار نیست با چیزی روبرو شوم. اینجا چه میکنی؟
بدون تعارف به من لباس پوشید
مستقیم به سمت در رفت و روی تخت دراز کشید – نترس امشب صورتت را خراب نکنم. چرا تلفن را جواب دادی –
.خسته بودم
تا صفحه 5
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر